من بعد نیکو میرم از این دنیا
اینو به خودشم گفتم ولی باور نمی کنه
ولی من واسه اون حاضرم خودمو بکشم اگه بخواد بهش ثابت میکنم
زندگی بدون اون ______________
زندگی بی تو مرگه
مــثل یک دیوانه حــالــم دیدنیست
گریــه هــای بی مثــالم دیدنیست
.
من بعد نیکو میرم از این دنیا
اینو به خودشم گفتم ولی باور نمی کنه
ولی من واسه اون حاضرم خودمو بکشم اگه بخواد بهش ثابت میکنم
زندگی بدون اون ______________
زندگی بی تو مرگه
مــثل یک دیوانه حــالــم دیدنیست
گریــه هــای بی مثــالم دیدنیست
.
ژولیت اومدن عشقشو به شهرش قبول کرد و رومئو شروع کرد به آماده شدن برای سفر... هردو یه شدت اضطراب داشتن و نگران بودن... اولین باری بود که ژولیت قرار بود رومئوشو ببینه... ژولیت شب و روز نداشت و مدام تو فکر بود که وقتی رومئو اومد اونو کجا ببینه و چی براش ببره و چیکار بکنه و چیکار نکنه...
مهدی ماله نیکو
نیکو ماله مهدی
ببین غمگین،
ببین دلتنگ دیدارم...
ببین خوابم نمی آید،
بیدارم...
نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو:
تورا بیش از همه کس دوست میدارم
رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید،
عکس تنهایی خود را در آب...
آب در حوض نبود
ماهیان می گفتند:
هیچ تقصیر درختان نیست
ظهر دم کرده تابستان بود
پسر روشن آب،
لب پاشویه نشست و
عقاب خورشید، آمد اورا به هوا برد که برد